



در متن پیش رو سعی شده از اظهارنظر شخصی برهیز شود و هرآنچه را که ملاحظه می فرماییدحاصل سخنان صادقانه وبی الایش دوتن از ذوب شدگان در فرهنگ حسینی وعاشورا می باشد.
باذوق وشوق وشعفی وصف ناپذیر خدمت حاج یعقوب قنبری فرزند غلامعلی ۷۶ ساله که زاده و ساکن قاطول است رسیدیم و مثل همیشه با رویی گشاده و صمیمی پذیرای ما شدند پس از اندکی خوش وبش و چاق سلامتی اماده ورود به بحث اصلی شدیم.
وقتی اولین سوال را از او پرسیدم که عزاداری محرم در قاطول چگونه شروع انجام و به اتمام میرسد با صدایی گرم و دلنشین گفت :قاطول هم مانند روستهای دیگر با نزدیک شدن به ماه محرم مردم خود را برای عزاداری آماده میکردند. حاج یعقوب ادامه داد در قدیم قاطول مسجدی گلی و کاسه پوش داشت که این مسجد با چند بیرق سبز و سیاه و علم کوچکی که با چوب تهیه و با پارچه های مختلف تزیین شده بود پذیرای عزاداران بود .
او از اعتقادات و ایمان قوی و قلبی مردم آن زمان سخن گفت که افراد به چوب علم دخیل می بستند جلوی آن قربانی میکشتند ، نذر میکردند تا به واسطه آن حاجت خود را از خدا بگیرند . وی ادامه داد : در شب های اولیه عزاداری به صورت روضه خوانی که توسط روحانیان صورت میگرفت و در روز ها معمولا در خانه ها و شب ها عزاداری در مسجد برگزار می گردید ولی اوج عزاداری مردم در تاسوعا و عاشورا بود . در روز تاسوعا مراسم علم گردانی جهت جمع آوری کمک ها ی مردم به مسجد و برگزاری مراسم انجام میگرفت هر کس در حد توانش پول ، برنج ، حبوبات و یا هر چیز دارای ارزش را پرداخت میکردند و در عصر تاسوعا مراسم برگزار میشد .
صبح عاشورا اوج مراسم قرار بود که اتفاق بیفتد چون قاطول دارای امام زاده میباشد از قدیم الایام مرکز ثقل روستاهای اطراف محسوب میشود روستاهایی من جمله : ریکان ، مندولک، چهارقشلاق ، کردوان ، رشمه ، سعد آباد ، نوحصار و حاجی آباد با هیئت های عزاداری که به این روستا می آمدند مهمان بودند . هیئت ما به پیشواز از آن ها تا ورودی روستا میرفت و پس از سلام که به سبک عزاداری برگزار میگردید هیئت مذکور به سمت امامزاده راهنمایی میشد و پس از ورود کلیه هیئت های عزاداری به روستا هئیت خود قاطول که متشکل از حضور چهارصد تا پانصد نفر جمعییت میشد ضمن عزاداری به سمت تجمع دیگر هیئت ها که همان امامزاده بود میشدند.
حاج یعقوب در حین بیان این وقایع تکه هایی از نوحه هایی که آن زمان خوانده میشد را زمزمه میکرد اشک از چشمانش سرازیر میشد ادامه داد در اوج احساسات عزاداران که در واقع دیگر هیچ کس حالت عادی نداشت . آه و ناله و اشک همه عزاداران را فراگرفته بود . عده ای که حدود هفتاد تا هشتاد نفر بودند شروع به مراسم قمه زنی میکردند .
بحث که به اینجا رسید مشتاق شدیم مراسم قمه زنی در آن موقع را از زبان کسی که خود را نوکر امام حسین میداند و با آوردن نام سیدالشهدا اشک امانش نمیدهد بشنویم از او خواستیم که این مراسم را با جزییات برایمان تعریف کند. حاج یعقوب تاکید داشت که قمه زدن در آن زمان با اعتقاد و ایمان قلبی راسخ و قوی و با اعتقاد به این که نشان دهند حاضرند به پای امام حسین و راه او خون خود را بدهند و دیگر این که با این کار میخواستند نشان دهند که اگر آن زمان بودند حاضر بودند که فرق سر خود را به حمایت از امام حسین و یارانش در مقابل شمشیر دشمنان اسلام قرار دهند وی تاکید کرد که واقعا افراد با این افکار عزاداری و قمه زنی میکردند و هیچ کس نمیتوانست آن ها را از این کار منصرف کند چون معتقد بودند باید ارادت خود را به امام حسین نشان دهند و این کار را نیز میکردند.
وی این گونه بیان کرد وقتی صف قمه زنان شکل میگرفت شروع به نوحه خوانی میکردند و آرام آرام قمه را بر سر میزدند شخصی ملقب به سید سقا که همسر سید باجی (که هم اکنون مزارش در گورستان امام زاده قاطول مورد بازدید قرار میگیرد و با پارچه های سبز و سیاه تزیین شده است ) با مشکی پر از آب میان عزاداران میچرخید و به عزاداران آب میداد وهنگامی که عزاداران از خود بیخود میشدند و با صدای بلند و با گفتن نوحه ( ما سر نخواهیم ای خدا........ بی سر حسین در کربلا ) شروع به قمه زدن میکردند و خون از سرشان جاری میشد سید سقا که جیبش از تکه های نبات کوچک پر بود تکه ای در دهان کسی که قمه زده بود و خون از سرش جاری بود میگذاشت تا به اعتقاد افراد خونریزی قطع گردد.
حاج یعقوب که گرد پیری و چین و چروک سالخوردگی در صورتش نمایان است .وقتی با حرارت داشت این مطالب را بیان میکرد و همچنان اشک میریخت با ذوق و شوقی وصف نشدنی در مورد صداقت در عزاداری ، اعتقاد بر مراسم محرم و ایمان و انجام آداب محرم سخن میگفت بیان داشت : متاسفانه در حال حاضر زرق و برق مادیات و ورود فرهنگ های بی هویت برخی از جوانان را تحت تاثیر قرار داده که این تاثیرات بر تمامی جوانب زندگی آن ها و حتی در عزاداری ها نیز نمود پیدا کرده وی در عین حال اظهار امیدواری کرد که بزرگی و عظمت امام حسین و اسلام آن ها را به راه اصلی هدایت خواهد کرد .
آقای قنبری ادامه داد : پس از ورود به محوطه امام زاده با هیئت های دیگر ادغام و ساعتی را عزاداری میکردند با فرارسیدن ظهر افرادیکه اقدام به قمه زنی کرده بودند بسمت حمام روستا که بسیار قدیمی و به سبک خزانه بود می رفتند. حمام از قبل آماده شده بود و افراد پس از شستشوی خود بسمت یکی از خانه هاییکه نذر داشته وناهار ظهر عاشورا راپخته بود می رفتند و پس از صرف غذا با چهره ای غمگین وگرفته که نشان از غربت وتنهایی امام حسین و شام غریبان بود بسمت خانه هایشان می رفتند وخود را برای مراسم شام غریبان که کم و بیش به سبک امروزی در تاریکی برگزار می گردد آماده میکردند.
برخی از ذکرهایی که حاج یعقوب قنبری در حال سخن گفتن میخواند واشک میریخت بشرح ذیل است:
روزی که سر حسین برنیزه زدند مرغان هوا به دور او خیمه زدند
مرغان هوا و ماهیان دریا از بهر حسین سنگ بر سینه زدند
پس از آن به سراغ کربلایی تیمور قاسمی فرزند علیجان ۸۱ ساله ساکن قاطول رفتیم ایشان هم همانند حاج یعقوب با گشاده رویی وصمیمیتی که خاص مردم روستا می باشد پذیرای ما شدند.
آقای قاسمی که از ابتدا کلید دار و خادم مسجد نیز بوده ضمن تکرار و تایید گفته های آقای قنبری به ما گفت مردم قاطول اول محرم چندین روحانی جهت اجرای مراسم روضه خوانی محرم به روستا می آوردند. یکی از آنها که فکر میکردند به لحاظ بارعلمی و مذهبی بهتر از بقیه هستند را انتخاب و در روستا نگه میداشتند تا بتوانند به نحو احسن از این ایام بهره ببرند.وی ادامه داد با وجود روحانی در روستا روزها در خانه ها روضه خوانی برگزار میگردید وشبها مردم برای عزاداری به مسجد می رفتند. کربلایی تیمور که در تمام سالهای عمرش به عنوان سردسته و لیدر در مراسم عزاداری بوده عنوان کرد :افرادی که قرار بود در روز عاشورا قمه بزنند با ماشین سلمانی یک ردیف از موهای خودرا از پیشانی تا فرق سر می تراشیدند و روز عاشورا کفن به تن می کردند و در صف قمه زنان می ایستادند وی یادآوری کرد که ما از قبل مقداری پنبه پشم یا نمد را سوزانده وبعداز حمام مقداری از خاکستر انرا جای ضربات قمه ریخته و با پارچه چلوار می بستیم و به لحاظ اعتقاد قوی که مردم داشتند نیازی به استراحت نمی دیدند وبلافاصله شروع به کار و فعالیت می کردند.
آقای قاسمی درمورد شام غریبان حسین (ع) گفت که در آن شب دو لنگه درب را می آوردند و روی آن متکایی میخواباندند . روی آن پارچه مشکی می کشیدند و عزاداران به ۲دسته تقسیم می شدند وبسیاری افراد گل به سروصورت خود می مالیدند وبه نشانه عزاداری امام حسین که درحین عزاداری که حس غریبی به افراد دست می داد و این افراد با بردن درها که به صورت تابوت مشکی پوش شده بود به خرابه ها در روستا شام غریبان را گرامی میداشتند
نتیجه بحث از زبان نویسنده متن :
آنچه در متن بالا خواندید خلاصه ای از سخنان دو تن از ریش سفیدان و غلامان ائمه اطهار میباشد که سعی شد حتی المقدور جان کلام ادا شود اما اگر چیزی جا افتاده و یا بحث ناقص مانده هیچ عمدی در کار نبوده و فقط به دلیل کمبود وقت و غیر حرفه ای بودن ما بوده است . اما چیزی که ما در این سخنان بدان رسیدیم عزاداری در گذشته و حال است که با نگاهی ا جمالی به آن خیلی زود متوجه میشویم که حکایت دو روی سکه است وقتی میدیدیم حاج یعقوب قنبری و آقای کربلایی تیمور قاسمی با گفتن خاطرات آن موقع اشک میریزند چیزی جز ایمان قلبی و صداقت و دلدادگی به امام حسین و ائمه نیست چیزی که در روزگار فعلی به ظاهر فراوان یافت میشود اما در باطن .................الله اعلم
با تشکر از خانواده های محترم قنبری و قاسمی و تشکری ویژه از آقای رضا قنبری دهیار روستا